< ببخشید آقا! می تونم به خانومتون نگاه کنم؟
به سلامتی شهیدی که رفت رو مین، واسه خاطر ناموس رفیقش
چند دقیقه تامل(حجاب قرن21)

داستانی فوق العاده

 

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :

ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

 

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد

 

مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری. ... می‌خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ...

 

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد

 

خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم

 

مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...
 



نظرات شما عزیزان:

asma
ساعت14:34---27 شهريور 1392
عالیه دادا موفق باشی

زهرا
ساعت16:30---25 ارديبهشت 1392
خیلی خوشم اومد بازم امیدوار شدم

محدثه
ساعت16:19---7 اسفند 1391
عاليه و بي نظير واقعا جواب شهدا رو بد داديم
اتفاقا منم تو وبم يه چيزي در مورد همينا گذاشتم
خوشحال ميشم اگه به وبم بياي
راستي با افتخار لينكت كردم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





حفیظی | 15:39 - دو شنبه 16 بهمن 1391